محل تبلیغات شما

 

    "بید های افسون شده" با تمام دل تنگیهاو اشک هایم نوشته شده.  این داستانکمی بوی حقیقت می دهد بوی خانه ی مارا می دهد بوی پدر ومادری که هستند وانگارنیستند وبوی منی که وقتی نیستم هستم ووقتی که هستم، نیستم!.

روایت بیدهایی که به دیوانگی محکومند و هرجا دیوانگی باشد رنگ دانه های عاشقی هم هستند.

بیدهاییمحکوم به جنون.

بیدهاییمحکوم به عاشقی.

خواهش می کنمهروقت بیدی رادیدید گمان کنید الهه ای افسون شده است از تبار من که جاودانگی جزایگناهش است وچه تلخ است این جاودانگی.

همدردی شمامی تواند روایتگر قصه ی تلخش باشد.


 







بیدهای افسون شده

                 خداوند  كهكشانی خلق كرد با  سیاره ای  به نام زمین درونش.این زمینهم آب داشت هم خشكی. ودر این خشكی روستایی بود كه مردمانش همه عاشق بودند. عاری ازگناه وزشتی ودر كنار این روستا كوچه باغی بود، تكه ای از بهشت پاك خدا.

      خانه ی ما دراین كوچه باغ طلسم شده بود.هرروز پرنده های دهمان روی بیدهای تناور كوچه می خواندند. آسمان انگار در كوچه یما از همه جا آبی تر بود. صدای ساز قشنگ جوی آب كوچه، بوی انارهای باغ هایاطراف،صدای بچه های كوچه ورقص بیدها در باد، هر رهگذری را سرمست می كرد.


این نوشته با نهایت "درد" نوشته شده است، با احساس بخوانید!

شخصیت های دور، بابالنگ درازی که هیچ گاه ازآنِ من نشد!

ردپای دختــــــرک!

های ,كوچه ,افسون ,ی ,بوی ,بید ,افسون شده ,بیدهایی محکوم ,خانه ی ,دهد بوی ,می دهد

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

cessmarmittcred rauportaperch dersphasobli وبلاگ اطلاع رسانی نشریه ادبی بال رساله امام خامنه ای سلمه الله تعالی تکنولوژی طراحی و ساخت هواپیمای تفریحی آزیتا experimental AZITA اصحاب یمین Paradise Pet عکس و مدل جدید 2019 - 1398 دهکده