خیلی سخته که نتونه احساسشو خالی کنه. خیلی سخته وقتی ببینه سد تحمل ش داره میشکنه و نمی تونه بنویسه. خیلی سخته وقتی دو خط می نویسه مادشو پرت میکنه یه طرف. خیلی سخته یه عالمه برگه ی سفید جلوی نویسنده باشه ولی دلش نیاد که بنویسه.
نمی تونم.
نمی تونم بنویسم!
این نوشته با نهایت "درد" نوشته شده است، با احساس بخوانید!
خیلی ,سخته ,ـه ,بنویسه ,نوشتن ,نمی ,خیلی سخته ,نوشتن ـه ,ـه که ,نمی تونم ,که نتونه
درباره این سایت